حدیث روز
امام صادق (ع) می فرماید : هر كس در ماه رمضان صدقه اى بدهد ، خداوندْ هفتاد نوع بلا را از او بر مى گرداند. ثواب الأعمال : ص ١٧١ ح ١٩

شنبه, ۲۶ آبان , ۱۴۰۳ Saturday, 16 November , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 3753 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 145×
پذیرایی از کودکان با یک قصه صوتی جدید در هر شب ماه رمضان
  • ۱۲ فروردین ۱۴۰۲ ساعت: 17:44
  • شناسه : 16228
    بازدید 33
    5

    واحد کودک و نوجوان مؤسسه منتظران منجی علیه‌السلام به مناسبت ماه مبارک رمضان هر شب یک قصه صوتی برای کودکان منتشر می‌کند. واحد کودک و نوجوان مؤسسه منتظران منجی علیه‌السلام به مناسبت ماه مبارک رمضان اقدام به انتشار مجموعه قصه‌های رمضان تولید استودیو «داستان کودک» جشنواره انسان تمام کرده است. به این ترتیب که این […]

    پ
    پ

    واحد کودک و نوجوان مؤسسه منتظران منجی علیه‌السلام به مناسبت ماه مبارک رمضان هر شب یک قصه صوتی برای کودکان منتشر می‌کند.

    واحد کودک و نوجوان مؤسسه منتظران منجی علیه‌السلام به مناسبت ماه مبارک رمضان اقدام به انتشار مجموعه قصه‌های رمضان تولید استودیو «داستان کودک» جشنواره انسان تمام کرده است. به این ترتیب که این قصه‌ها که همه موضوعی برای ماه مبارک رمضان دارند و ذهن کودک را با روزه‌داری و ارتباط با خدا آشنا و مأنوس می‌کنند، به صورت صوتی تولید شده‌اند و از اولین شب ماه مبارک رمضان هر شب یک قصه صوتی به صورت رایگان برای کودکان بارگذاری می‌شود و تا سی‌امین شب ماه مبارک کودکان یک قصه جدید صوتی خواهند داشت.

    تا کنون به تعداد شب‌های گذشته از ماه مبارک قصه جدید منتشر شده است که در ادامه به تعدادی از این قصه‌ها اشاره خواهیم کرد:

    ادبیات کودک و نوجوان , ماه رمضان ,

    نذری که قبول شد
    دستم را زیر شیر آب گرفتم؛ آب کف دستم قلپ قلپ جمع می‌شد و از لای انگشتانم پایین می‌ریخت،
    لب‌های خشک شده‌ام را به آب، نزدیک کردم. یک نفر از رو به رو داشت نگاهم می‌کرد. پسرک ژولیده‌ای با چشمان سیاهش زل زده بود به دستانم…
    یاد حرف مامان افتادم: با زبان روزه نروی فوتبال!
    تشنگی امانم را بریده بود! پسر اما هنوز نگاهم می‌کرد…

    مهمانی بهار
    بهار با ناراحتی از ماشین پیاده شد! پشت در خونه مادرجون ایستاد و با اخم گفت: کاشکی الآن نمیومدیم خونه مادرجون. مامان پرسید: چرا؟ بهار گفت: …

    اولین روزه‌ای که نگرفتم
    …. من بلند بلند کتاب می‌خواندم، که صدایش را نشنوم. او هم که دید محلش نمی‌گذارم ساکت شد. اما عصر وقتی که مشغول بازی بودم آن‌قدر عصبانی شده‌ بود که صدای کلاغ در می‌آورد. من هم شروع کردم به کلاغ بازی …

    برای مشاهده دیگر قصه‌های صوتی رمضان و دریافت آن‌ها می‌تواند به سایت کودک منتظر مراجعه کنید.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.