بهار قرآن در رمضان، سرودهها یا رمضانیههای شاعران است که نگاه معرفتی خود را به این ماه مبارک نشان دادهاند.
امروز نخستین روز از ماه مبارک رمضان است، شاعران همواره به این ماه مبارک نگاه متعالی و معرفتی داشته و این نگاه در سرودهها و غزلهای آنها تجلی یافته است. در ادامه تعدادی از سرودهها آمده است:
عبدالرحیم سعیدیراد
ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم
تشنه بودم پیش از این، تا جان خود را یافتم
پیش از این گم کرده بودم سوره اخلاص را
لای شببوها، شبی، قرآن خود را یافتم
گرچه چرخیدم هزاران بار، با اهل نظر
در سماعی شعلهور عرفان خود را یافتم
یک شب «قدر» آسمان بارید بر آیینه تا
ذکر «یا منان» و «یا رحمان» خود را یافتم
در سکوت نفس خود بیمار بودم سالها
در شب «الغوث» ها، درمان خود را یافتم
شانهام لرزید و برپا شد قیامت در دلم
تا به سر قرآن گرفتم جان خود را یافتم
آنچه از هفت آسمان بارید در آغاز عشق
مصرعی دیگر شد و پایان خود را یافتم
علیرضا قزوه
رفت از آن در شعبان، آمد از این در رمضان
صل علی بر شعبان، صل علی بر رمضان
تور کشیده به سرش، غرق شکوفه ست پرش
آب بزن دور و برش، گل زده بر سر رمضان
شعبان باران گل است و رمضان سیل گلاب
شعبان شانه عسل و تَنگ شکّر رمضان
نقل و گلاب و گل و میریختهام بر سر وی
باده و صهبا رمضان، ساقی و ساغر رمضان
شعبان پیریست رها گم شده در نور و دعا
رند خدا جوی رجب، مست قلندر رمضان
ماه محرم شد و خون موج زد از ماه صفر
رستاخیز است رجب، گرمی محشر رمضان
ای به فدای قدمش جان و سر و هستی من
شاباش کرده به سرم این همه گوهر رمضان
آینه شد هر رمضان، خود را در او بشکن
از خود بیرون بزن و در خود بنگر رمضان
روز و شبان من و تو جمعیت مسجد ماست
تا که کند موعظه مان، رفته به منبر رمضان
هست رجب، ماه نبی، شد رمضان، ماه علی
ماه علی شد رجب و ماه پیمبر رمضان
چشم مرا چشم تو را بسته به روی گنهان
جان مرا، جان تو را، کرده مسخر رمضان
مهر تو هر شام مرا کرده شب قدر یقین!
عطر تو هر ماهِ مرا کرده سراسر رمضان
ماه نماز است و اذان، عطر الهی ست وزان
هست در این سفره جان، رزق مقدر رمضان
پیش از شعبان و صفر، بیش از شوال و رجب
هست به درگاه خدا از همه بهتر رمضان
علی علیبیگی
بارالها کولهباری از گناه آوردهام
بر حریم امن یزدانت پناه آوردهام
از تمام جرم و عصیان و خطایم در گذر
بندهای آلودهام آهای خدایم در گذر
آمده وقتش که اظهار پشیمانی کنم
نفس را در لحظه افطار قربانی کنم
هر چه دارم خوب میدانم تمامش مال توست
خوب میدانی اگر دورم دلم دنبال توست
آمدم تنها برای بندگی رخصت دهی
توبه کردم که مرا قدری دگر فرصت دهی
با نگاه خود کمی حال مناجاتم بده
تو کریمی و بیا اذن ملاقاتم بده
از خودم شرمندهام روی سیاهم را ببخش
یا حسین میگویم و کوه گناهم را ببخش
مصطفی کارگر
خداوندا کرم کردی مرا بسیار بخشیدی
خطا کردم، ولی با لطف خود هربار بخشیدی
گنهکاران عالم حال من را خوب میفهمند
گدای خسته را با روی خوشای یار بخشیدی
هزاران مرتبه توبه شکستم باز برگشتم
تو، اما بندهات را بعد هر تکرار بخشیدی
همین که نور بسم الله دیدی روی لبهایم
شب اول کنار سفره افطار بخشیدی
تو گویا بیشتر از من به من مشتاق بودی که
به شوق اولین تسبیح استغفار بخشیدی
فراموشم نخواهد شد که با رحمت نه تنها من
جهانی را به عشق حیدر کرار بخشیدی
محسن ناصحی
ای خطاپوش خطا کار تو باز آمده است
واکن آغوش! گنهکار تو باز آمده است
هرکجا رفت جز این در، به در بسته رسید
پشت در مانده به دربار تو باز آمده است
رفت سربار کسی غیر تو باشد که نشد
پهن کن سفره که سربار تو باز آمده است
به خریداری یوسف همه جا رفت و نبود
با کلافی سر بازار تو باز آمده است
روزهداری که شده تشنه «من لی غیرک»
بر سر سفره افطار تو باز آمده است
گرم سبحانکَ یا مومن و یا وهاب است
با اجرنایِ من النارِ تو باز آمده است
راهباً راغباً و راجیاً و خائفاً است
گر ابوحمزه به دیدار تو باز آمده است
لا تؤآخذنی أَلا عشق! که با سوء عمل
سر این کوچه بدهکار تو باز آمده است
هاربٌ منکَ إلیک است و گرفتار گناه
گر به سوی تو گرفتار تو باز آمده است
قدر را قدر ندانست و پشیمان برگشت
واکن آغوش! گنهکار تو باز آمده است
نغمه مستشار نظامی
این مائده، این ماه مبارک، رمضان است
این سفره رحمت که سحرگاه به پا شد
آغاز بهاری است که آرامش جان است
در روضه رضوان به سر سفره افطار
چشمان ملائک به نگاهی نگران است
ماهیست که قدرش به شب قدر شبیه است
ماهیست که قدرش چو شب قدر نهان است
این ماه اگر رخ بنماید همه روز است
پیداست درخشندگیاش گرچه نهان است
«در حسرت دیدار تو آوارهترینم»
ای ماه که تصویر تو در آب روان است
«وقت است که بنشینی و گیسو بگشایی»
وقتی که جهان بیتو درین خواب گران است
ای ماه مبارک، رمضان، ماه درخشان
آرامش تو نابترین حس جهان است
ثبت دیدگاه