حدیث روز
امام صادق (ع) می فرماید : هر كس در ماه رمضان صدقه اى بدهد ، خداوندْ هفتاد نوع بلا را از او بر مى گرداند. ثواب الأعمال : ص ١٧١ ح ١٩

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 3660 تعداد نوشته های امروز : 4 تعداد دیدگاهها : 141×
صفحه اصلی » گروه » دسته‌بندی نشده
گرمای هوا و مشاغل سخت در ماه رمضان/عاشق خدا که باشی‌ روزه گرفتن سخت نیست‌‌
  • ۱۱ تیر ۱۳۹۵ ساعت: 23:25
  • شناسه : 6208
    بازدید 10
    2

    برخی از مشاغل در جامعه سختی زیاد به همراه دارد و حال که در این ماه رمضان و گرمای هوا این سختی را دو چندان کرده اما هنوز مردم و صاحبان این مشاغل سخت تنها آرزویشان قبول شدن روزه‌هایشان در این فصل گرم از سال است. به گزارش تسنیم، هنگام سحر از خواب بیدار می‌شود […]

    پ
    پ

    برخی از مشاغل در جامعه سختی زیاد به همراه دارد و حال که در این ماه رمضان و گرمای هوا این سختی را دو چندان کرده اما هنوز مردم و صاحبان این مشاغل سخت تنها آرزویشان قبول شدن روزه‌هایشان در این فصل گرم از سال است.

    به گزارش تسنیم، هنگام سحر از خواب بیدار می‌شود همراه با صدای رادیو سحری می‌خورد و در زیر لب همراه با گوینده دعای ابوحمزه ثمالی را زمزمه می‌کند هنوز چند لقمه از غذایش باقی مانده که هر لحظه رادیو اعلام می‌کند تا اذان صبح به افق بیرجند فقط چند ثانیه باقی مانده است.

    بلند می‌شود تا برای وضو و اقامه نماز صبح خود را آماده کند او آرامش سحر را خیلی دوست دارد و طبق عادت همیشه بعد از اقامه نماز صبح خود را آماده کرده تا برای کسب روزی حلال برود و ساعت ۶ صبح با خدا قوت گفتن به رفتگر محله که مانند همیشه خیابان‌های شهر را جارو می‌کند راهی معابر اصلی شهر می‌شود و زیر لب می‌گوید: “خدایا به امید تو”.

    ساعت ۶٫۳۵ دقیقه از دور دوستانش را می‌بیند که آن‌ها هم هرکدام با آرزو و امیدی که آیا امروز برایشان کار خواهد بود یا نه به میدان امام حسین بیرجند (ع) می‌روند و بعد از احوالپرسی با رفقایی که مانند خودش هستند در کناری نشسته تا فردی برای کار به آن‌ها مراجعه کند و آن‌ها برای کارگری بروند.

    آری این داستان نیست تنها روایت کاری یک روز از کارگرانی است که سر گذر نشسته و تنها به این امید که شاید امروز ماشینی جلوی آن‌ها ایستاده و کارگر نیاز داشته باشد هستند و شغل آن‌ها رمضان و غیر رمضان، تابستان و زمستان، پاییز و بهار نمی‌شناسد و در هر فصل سال برای به دست آوردن روزی حلال خود و خانواده باید کار کنند.

    از صبح تا شب به سختی کار می‌کند تا شرمنده خانواده‌اش نباشد

    جلو رفتم تا با یکی از آنها گفت‌وگو کنم، نامش علی رمضانی است و ۵۸ سال سن دارد اما چهره‌اش اندازه مردی ۶۸ ساله بود، او درد دل زیادی داشت و سفره دلش را اینگونه برایم باز کرد: من ۵ فرزند دارم که از این ۵ فرزندم ۳ نفر دختر و ۲ پسر هستند و  دخترانم تا کلاس پنجم ابتدایی بیشتر درس نخوانده و پسرانم یکی سرباز و دیگری دانشجو است.

    وی گفت: من روی ماشین تریلی برای فردی کار می‌کردم زندگی‌ام بد نبود، اما در اثر یک حادثه تصادف چند مهره از کمرم جا به جا شد و دیگر نمی‌توانم رانندگی کنم و آن زمان هم مرا هنوز بیمه نکرده بودند و صاحب کارم هم بعد از شنیدن اینکه نمی‌توانم دیگر رانندگی کنم عذر مرا خواست و هیچ کاری در این سن برایم پیدا نمی‌شود زیرا قبل از رانندگی در شرکتی از شهرک‌های صنعتی بیرجند مشغول به کار بوده که بعد از چند سال کارخانه برشکست و بسیاری از کارگران بیکار شدند.

    رمضانی بیان کرد: در حال حاضر مدت ۵ سال است که هر روز به امید اینکه امروز دیگر برای کارگری می‌روم بر سر گذر آمده و این افراد دیگر هم مانند من مشکلات زیادی داریم و در ماه مبارک رمضان با وجود اینکه روزه می‌گیریم صبح تا شب سر گذر نشسته و اگر روزی برای کارگری برویم از یک سو برای کار خوشحال و از سویی دیگر شدت کار و ضعف روزه گاهی برما غلبه می‌کند اما با کمک خداوند ضعف روزه را شکست می‌دهیم.

    جوشکاری و عرق ریختن در ماه رمضان از دیگر مشاغل سخت

    از کارگران سر گذر که تعدادشان این روز‌ها با تعطیلی کارخانه جات بسیار زیاد شده که بگذریم، چند مغازه‌ای آنطرف‌تر از محل تجمع کارگران سر گذر، سروصداهای بلند نظر مرا به خود جلب کرد صداهایی که مانند آهنگری بود، جلو‌تر رفتم مردی نزدیک به ۴۰ تا ۴۵ ساله به سرعت خود را کنار شیر آب رساند و سر و صورتش را محکم شست.

    جلو رفتم و به او خدا قوت گفتم، آن مرد جوشکار بودم و حرفه خود را برایم اینگونه معرفی کرد: مرتضی علی آبادی هستم و  ۱۵سال است که شغلم جوشکاری است و در تابستان و زمستان شغلم همین است اما در فصل تابستان به دلیل گرمای زیاد فشار کاری برایم زیاد‌تر می‌شود.

    وقتی از او در خصوص ماه مبارک رمضان و سختی شغلش پرسیدم، گفت: هر شغلی سختی خود را داشته و جوشکاری در تابستان و ماه رمضان سختی‌های آن چند برابر است زیرا گرمای دستگاه‌های جوشکاری از یک سو، گرمای هوا، ضعف روزه و سوزش چشم‌ها از سوی دیگر بر مشکلات ما افزوده می‌شود اما باز خدا را شاکرم که به من توان داده تا بتونم امسال هم ماه مبارک رمضان را روزه گرفته و برای خانواده‌ام رزق حلال به دست آورم.

    رمضانی علت شست و سر و صورتش را برایم اینگونه گفت: در حین کار بیشتر در وسط ظهر که خورشید مستقیم بر زمین می‌تابد به خصوص اگر در حال جوشکاری باشی، گرما به حدی می‌شود، که هر لحظه تصور می‌کنی، بدنت آتش می‌گیرد و در این لحظه برای رفع گرما و عطش سر و صورتم را با آب شست شو می‌دهم.

    در ایام سال هنگام نهار ظهر که می‌شود، یادت می‌آید که برای نهار نان نخریده و به سرعت خود را به نانوایی می‌رسانی و در حین تهیه این گزارش هم هنوز زمان افطار نشده اما نا‌خودآگاه در گرمای ظهر متوجه نانوایی‌ها شدم و به سراغ یکی از آن‌ها رفته تا از سختی کارشان درماه رمضان جویا شوم.

    گرمای تنور نانوایی نمی‌تواند بر روزه شاطر غلبه کند

    درماه مبارک رمضان نزدیک به افطار که می‌شود، نانوایان در نانوایی‌ها به سختی از بین جمعیت دیده می‌شود چه برسد به شاطر و شاگردانش، از درب دیگر نانویی همبه سختی می‌توانی داخل بروی اما گرما وازدحام جمعیت حرارت نانوایی را چند برابر می‌کند.

    ابوالفضل اسفندیاری یکی از نانوایان سخت کوش گفت: اوایلی که وارد حرفه نانوایی شدم تصور می‌کردم که این کار آسان و راحت است و در دوران بچگی همیشه دوست داشتم نانوا شوم و هنگامی که با خواهر و برادرانم بازی می‌کردیم در بازی‌های کودکانه شغل من نانوای محل بود.

    وی با بیان اینکه بعد از اتمام تحصیلات وارد شغل مورد علاقه‌ام شدم، اظهار داشت: خدا را شکر ۱۰ سال است که نانوا بوده و از این طریق برای خانواده‌ام علاوه برنان خوردن کسب و روزی و نان آور خانه نیز هستم.

    هنگامی که از سختی شغل نانوایی در ماه رمضان از او جویا شدم، گفت: روزه گرفتن در فصل گرما سخت است اما به نظر من ثوابش بیشتر است و در این ماه با وجود اینکه طولانی‌ترین و گرم‌ترین روزهای سخت سال را دارد اما برکات و فیوضات آن سختی‌ها را برایمان آسان می‌کند.

    نانوا با بیان اینکه در طول روز هنگامی که تشنگی و گرما بر ما غلبه می‌کند، یاد تشنگی یاران امام حسین (ع) در روز عاشورا افتاده و در آن لحظه گویی سیراب می‌شوم و تنها دغدغه‌ام راه اندازی کار مشتری شده و همیشه نگران هستم که مبدا نان تمام اما مشتری بدون نان باقی بماند.

    اسفندیاری در سخن پایانی از هم شهریان درخواست داشت در ماه مبارک رمضان خرید نان را به ساعات پایانی نگذارند تا هم زود‌تر به آن‌ها نان داده شود و هم بتوانیم خودمان بر سر سفره افطار حاضر شویم.

    بعد از خداحافظی با این نانوای سخت کوش برای ادامه تهیه گزارش به خیابان رفتم که ناگهان تاکسی زردی جلویم ایستاد، من که قصد گرفتن تاکسی نداشتم اما با ایستادن آن راننده که سن و سالی از وی گذشته بود داخل ماشین شدم تا شاید بتوانم از شغل او هم برای گزارش استفاده کنم.

    ماشینش کولر نداشت و با دفترچه بیمه‌اش خود را باد می‌زد و عرق از پیشانی‌اش جاری بود، چراغ راهنمایی رانندگی هم انگار روی قرمز مانده و قصد سبز شدن ندارد.

    راننده تاکسی که با عدم گرفتن هزینه در کار خیر شریک می‌شود

    آقای کدخدایی ۶۸ با سال سن دارای ۷ فرزند است که شغل اصلی‌اش قالی بافی بوده اما به دلیل اینکه از آن طریق چرخ زندگیش نمی‌چرخید، تمام دارایی‌اش را فروخت و یک تاکسی زرد خرید و در این گرمای تابستان با زبان روزه به دنبال مسافرکشی است تا بتواند روزی حلال کسب کند.

    او از سختی کارش گفت، این روز‌ها که نرخ اجناس افزایش داشته ما تاکسی داران روزگار خوبی نداریم و مردم هم با وجود گرانی تلاش می‌کنند سوار اتوبوس شوند یا پیاده به محل کارشان بروند و ما مجبور هستیم برای سوار شدن مسافر ساعت‌ها در خیابان‌های شهر خالی دور زده تا یک مسافر سوار شود، اما با این وجود باز هم خدا را شاکریم و از او می‌خواهیم نماز و روزه ما را قبول و به کسب و کارمان برکت دهد.

    وی با بیان اینکه بار‌ها مسافری سوار بر تاکسی شده که از او مبلغی دریافت نکردم، اظهار داشت: هنگامی که مسافر برای دادن پول نداری و بی‌پولی خود را مطرح می‌کند، من هم تنها از او می‌خواهم برایم صلوت بفرستد.

    بعد از پیاده شدن از تاکسی ناگهان صدای آژیر ماشین آتش نشانی که به سرعت در حال عبور در بین ماشین‌های خیابان بود، نظرم را به خود جلب کرد، با خودم فکر می‌کردم یعنی الان کدام خانه آتش گرفته، کدام چاه فرونشست کرده، دست کدام کودک در بین نرده گیر کرده و از این جور تصورات دیگر و همین سبب شد تا به سراغ یکی دیگر از مشاغل سخت بروم.

    وارد ایستگاه آتش نشانی شدم، صدایی آژیرشان به صدا درآمد، ناگهان تعدادی از آتش نشانان از طبقه دوم خود را به طبقه اول رساندند، صحنه‌هایی که همیشه تنها در فیلم‌ها نگاه می‌کردم امروز به واقعیت پیوست.

    علی نوکندی در محل ایستگاه آتش نشانی حضور داشت، علت سرعت و رفتن همکارانش را که جویا شدم، گفت: تماسی با آتش نشانی گرفته شده مبنی بر اینکه کودکی درحال بازی با دوستانش انگشتش در بین مکانی گیر کرده و در نمی‌آید، در این لحظه حالت عملیات ما آغاز شد و همکاران به سرعت خود را باید به محل حادثه برسانند.

    وقتی از سختی کارش در ماه مبارک رمضان پرسیدم، گفت: کار ما همیشه در حالت آمده باش است و حتی هنگام افطار هم باید هر لحظه خود را برای یک ماموریت جدید آماده داشته باشیم و بار‌ها این اتفاق افتاده که من و همکارانم تازه از سر یک عملیات برگشته و در حال چیدن سفره افطار ناگهان آژیر عملیات به صدا درآمده و بدون باز کردن افطار خود را سر محل حادثه می‌رسانیم.

    نوکندی از شیرینی کارش می‌گوید: هر شغلی سختی خود را داشته اما من در این شغل دربرابر هم استانی‌ها مسئول بوده و خوشحالم که می‌توانم در این لباس به مردم حتی به یک نفر خدمت کنم.

    در حین انجام مصاحبه بودم که از طریق تماس یکی از دوستانم متوجه شدم یکی از اقوام فوت کرده و باید خود را به آرامستان بیرجند برسانم و با این تماس سوژه‌های دیگر در ذهنم رقم خورد برای اولین بار تصمیم گرفتم با یکی از غسال‌ها هم کلام و وارد محل غسالخانه شوم و ترس و اضطراب تمامی وجودم را گرفته بود، اما از سویی دیگر بسیار کنجکاو بودم تا از سختی این شغل بدانم.

    خانم خ.ل یکی از غساله‌هایی است که دوست نداشت نامی از او فاش شود، او به سرعت خود را آماده می‌کرد تا برای انجام شستن مرده‌ای جدید به سمت غسالخانه برود به سختی از او خواستم چند کلامی با من همراه شود.

    سخن نخستش اینگونه بود که مردم همیشه از ما غسال‌ها ترس و وحشت عجیبی داشته و از نظر آن‌ها ما تمیز نبوده و گاهی در کنار ما نمی‌نشینند و این امر سبب شده تا بار‌ها فکر اینکه دیگر مرده‌ای را نشورم در ذهنم ایجاد شود، اما باز وقتی به ثواب این کار و کمک خرجی خانواده‌ام فکر کردم از این فکر منصرف شدم.

    آری هر شغلی سختی کار خود را داشته اما شغل ما سختی‌اش چند برابر است، ایکنه همیشه با افرادی عزادار که در حال گریه  و زاری هستند سر و کار داشته و اوایل کار بر روحیه من هم تأثیر گذاشت و دوم اینکه فرزندانم از شغل من ناراضی هستند و هیچگاه من و شغلم را به دوستان خود معرفی نمی‌کنند.

    خانم غسال با بیان اینکه شغل ما هم در رمضان سخت‌تر می‌شود، زیرا بوی کافور آنقدر زیاد است که گاهی تصور می‌کنم وارد حلقم می‌شود اما فکر می‌کنم هنگامی که با زبان روزه مرده می‌شورم ثوابش بیشتر است اما آرزویم این است که غسالی در بین مردم بیشتر جا افتاده تا من و امثالم در آرامش خاطر بهتری به این شغل ادامه دهیم.

    بعد از جدا شدن از این بانو که تلاشش برای آسایش فرزندانش در چشمانش برق می‌زد، تصمیم گرفتم سری هم به بیمارستان زده و از سختی کار پرستاران در ماه رمضان جویا شوم و بعد از هماهنگی نگهبانی وارد بخش شدم پرستاری که تمام لباس‌هایش سفید بود از من استقبال و من را به سمت اتاقش فراخواند.

    خانم دانشور چند سالی است که پرستار است و شیرینی کارش را در تولد و به دنیا آوردن یک نوزاد و تلخی کارش را در هنگام فوت مریضانش می‌داند.

    او از سختی کارش درماه رمضان برایم گفت: شغل ما حساسیت خاص خود را دارد و به عنوان مثال سال گذشته هنگام خوردن سحری متوجه شدم یکی از مریضان حالش بد شده و باید برای عملیات احیاء روی آن انجام دهیم تا وقتی که دوباره مریض از حالت اغما برگشت، اذان گفته شده بود و من نتوانستم سحری بخورم و بدون سحری روزه گرفتم.

    خبرنگاری هم از مشاغل سخت در تمام ایام سال است

    از همه مشاغل سخت که در ماه مبارک رمضان که بگذریم یاد شغل خود یعنی حرفه خبرنگاری افتادم، شغلی که تابستان، زمستان، رمضان و غیر رمضان، صبح و شب، تعطیل و غیر تعطیل نمی‌شناسد.

    عاشق کارت که باشی باید همیشه در دل جامعه حضور یابی تا بتوانی قلم بزنی، تا بتوانی مشکلات مردم را به گوش مسئولان برسانی شاید در این میان گرهی از مشکلات کودکی که سر چهار راه خیابان گل فروشی می‌کند، پسری که تا نیمه‌های شب شیشه‌های اتومبیل‌ها را به زور تمیز می‌کند بتوانی خیری برای تسکین دردهای تین کودکان پیدا کنی.

    آری خبرنگاری هم یکی از مشاغلی است که استرس و سختی‌های زیادی دارد اما وقتی پا دراین رکاب می‌گذاری همه سختی‌ها را با جان می‌خری سختی‌هایی که گاهی با خون دل خوردنت تمام می‌شود اما وقتی که تو عاشق کارت هستی دعوای مدیریت، دعواهای مدیران، برخورد جامعه برایت آزار دهنده نیست و تنها به فکر مردم و رفع مشکل آن‌ها هستی، هر چند امنیت شغلی بیمه و دیگر مزایا نداری اما یک دلی عاشق از کار و تلاش داری که حاضر آن را با هیچ مزایای دیگری عوض نکنی.

    درماه رمضان هم از لحظه سحر که همه جا را سکوت فرا گرفته و تو داری با خداوند نجوا می‌کنی سوژه‌هایی که قرار است بروی و امروز آن‌ها را پیگیری کنی در ذهنت هویدا می‌شود، مانند همه از خانه بیرون رفته و هنگام افطار به خانه برمی‌گردی.

    اما آنچه که امروز برای مردم درد است این است که چرا گاهی افراد در جامعه دارای حقوق‌های نجومی و بسیار زیاد می‌گیرد و دیگر قشر‌ها که صورت خو را با سیلی سرخ دارند، تفاوت زیادی است.

    به امید روزی که تضاد طبقاتی در جامعه کم شود و یک ثروتمند یک شب خود را جای یک کارگر ساده تصور کرده شاید او و خانواده‌اش را درک کند.

    گزارش اعظم انصاری

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.