توی گروه تلگرامی را پر کرده است از عکسهای افطاری که دیشب مهمان بوده است. از سفرههای رنگارنگ تا غذاهای متنوع و انواع سالاد و سوپ و نوشیدنی…
سفرههای رنگین با منوی سنگین
مثل اینکه این قصه سر دراز دارد و هرچقدر از روزهای ماه مبارک رمضان بیشتر میگذر بیشتر شاهد برپایی این سفرههای رنگارنگ هستیم. خصوصاً اینکه بیشتر این سفرههای رنگارنگ با منوهای گرانقیمت که رنگ و بوی اشرافیگری میدهد در هتلها و رستورانهای معروف شهر پهن میشود و نکته قابل تأمل اینجاست که بیشتر آنها تا پایان ماه مبارک رمضان رزرو شدهاند.
به گزارش اقتصادآنلاین به نقل از جوان ، وقتی با رستوران یکی از هتلهای پنج ستاره شهر که هر وعده افطار آن به ازای هر مهمان ۱۰۰ هزار تومان میشود تماس میگیرم با کمال خونسردی اعلام میکند تا پایان ماه مبارک رمضان جا نداریم.
لمکدههای خانوادگی در رستوران VIP
البته متصدی رستوران هتل این را هم میگوید که به مناسبت ماه مبارک رمضان مکانهایی را در بخشهای مختلف هتل به عنوان «لمکده خانوادگی» احداث کرده است که بسیار شیک و با استفاده از میز، صندلی و مبلهای نو و گرانقیمت تجهیز شده و مناسب مهمانیهای خانوادگی با ظرفیت ۱۰ الی ۱۵ نفر است.
پذیرایی از هر نفر در این لمکده چیزی حدود ۴۰هزار تومان است که شامل چای، خرما، پنیر، کره، گردو، حلیم، شلهزرد، فرنی، زولبیا و بامیه، سبزی، میوه، سالاد، آبمیوه، دسر و البته قلیان است. متصدی رستوران میگوید: این مکانهای جدید را جهت رفاه حال خانوادههای روزهدار درست کردهایم و تا کنون با استقبال بسیار زیادی نیز روبه رو شده است. بعد در حالی که میخواهد مرا متقاعد کند تا از این لمکده استفاده کنم میگوید: برای چهارشنبه شب هفته آینده وقت دارم رزرو کنم برایتان؟…
در تماس با رستورانهای دیگر و برخی از هتلها و تالارهای شهر نیز درمییابم که تقریباً وضع به همین گونه است و هرکجا که تماس میگیرم قیمتها واقعاً بالاست و سفرههای رنگارنگ رمضان در تمامی رستورانهای مهم شهر، تالارهای بزرگ و هتلهای مجلل پهن است حال اینکه فلسفه روزهداری و ماه مبارک رمضان چیزی غیر از این است.
غذاهای رنگارنگ فرنگی در منوی رمضان
اما تعجبم از سفرههای رنگارنگ افطاری ماه رمضان زمانی بیشتر میشود که در مراجعه حضوری به یکی از هتلهای مجلل شهر و در بررسی منوی رستوران هتل چشمم به غذاهایی مانند چیکن فینگر، بیف استراگانف، چیکن آلاشریمپ و… در منوی ماه مبارک رمضان میافتد.
هر چقدر با خودم فکر میکنم نمیتوانم متوجه رابطه این نوع از غذاها در منوی سفره افطار شوم. بالاخره سفره افطار هرچه که باشد و در هر رستوران یا هتلی هم که این مراسم برگزار شود آداب خاص خودش را دارد و غذاهای فرنگی سنخیتی با سفره افطار ایرانی و اسلامی ندارد.
دوباره به منوی مربوط به افطار نگاه میکنم؛ منوی ساده اصلی مانند نان، پنیر، کره، خرما، سبزی،
شله زرد، حلیم، کوفته تبریزی، فرنی، کشک بادمجان، آش، سوپ، حلوا و انواع میوه و همچنین سالادهای مختلف و دسرهای گوناگون است. در منوی شام که نیم ساعت بعد از افطار سرو میشود، چشمم به غذاهای فرنگی مانند چیکن فینگر و بیف استراگانف، فیش فینگر و چیکن آلاشریمپ میافتد.
اعتراف میکنم که مزه برخی از این غذاها را نمیدانم و حتی نمیدانم منظور از چیکن آلاشریمپ دقیقاً چیست اما خوب میدانم که این پایان کار نیست و در همین منو غذاهای دیگری مانند سینه قرقاول، گوشت تازه بره، تهچین مخصوص و خورش فسنجان، لازانیا، شیرماهی، کباب لقمه زعفرانی، جوجه کباب و… نیز به چشم میخورد.
قمیت هر وعده افطاریها هم در این هتل مجلل خیلی ناقابل است نفری ۱۵۰ هزار تومان. یعنی سالنی با ظرفیت ۲۰۰ نفر مهمان به ازای هر کدام ۱۵۰ هزار تومان. هزینه افطاری میشود ۳۰ میلیون تومان ناقابل. با خودم فکر میکنم ۳۰ میلیون تومان ناقابل میشود درآمد و حقوق یک ساله یک کارمند ساده و شریف در این شهر.
دست خودم نیست فکرم به جاهای دیگری هم خطور میکند، از فیشهای ناقابل چند ده میلیونی و چند صد میلیونی برخی از مدیران گرفته تا سفرههای افطار رنگارنگ با منوی غذای فرنگی و سفرههای افطاری ساده پایین شهر و هزینه سرسامآور زندگی در این روزها.
خیلی دوست دارم از صاحب این هتل بپرسم چرا و اصلاً چه لزومی دارد که چنین سفرههای افطاری در این هتل پهن شود اما نپرسیده خودم جواب سؤالم را میدانم برای همین فکر میکنم سکوت بهترین تصمیمی است که میتوانم در این لحظه بگیرم.
حیف و میل غذا در رستوران هتل
به یکی دیگر از هتلهای شهر نیز میروم. اینجا البته از غذاهای فرنگی خبری نیست اما تا دلت بخواهد غذاهای رنگارنگ در منوی افطاری هتل به چشم میخورد غذاهایی که میتواند خوراک چند ماه چند خانواده باشد اما امشب خیلی راحت توسط عدهای به اصطلاح روزهدار حیف و میل میشود. منوی رستوران این هتل هم مانند خیلی از رستورانهای دیگر شامل دو بخش است؛ بخش اول پیشغذا و همان منوی معمولی افطار است، البته کاملاً متفاوتتر از سفره افطاری که من و شما در منزل داریم.
به بخش اول منو نگاه میکنم؛ نان، پنیر، کره، خرما، گردو، مربا، عسل، خامه، سبزی، انواع میوه، انواع آبمیوه، حلوا، فرنی، شله زرد، آش، حلیم، کشک بادمجان، سیبزمینی سرخ شده، سینی سبزیجات و… در کنار سالاد فصل، سالاد اندونزیایی، سالاد میگو، بورانی، انواع شکلات، بستنی و ژله. بخش دوم منو نیز که همان شام بعد از افطاری است شامل، باقالیپلو با گوشت تازه بره، کباب لقمه زعفرانی، جوجه کباب، قیمه و قرمه سبزی، خورش فسنجان، رولت گوشت و… میشود. هزینه افطاری برای هر نفر در این هتل نیز رقم ناقابل ۱۳۰هزار تومان است.
نکته تأسفبار اینجاست که باز هم این هتل و دیگر هتلهای شهر و رستورانهایVIP و همچنین تالارهای مختلف شهر بیشترشان تا پایان ماه مبارک رمضان رزرو شدهاند.
تعجبم زمانی بیشتر میشود که وقتی با یکی از کارگران رستوران همین هتل صحبت میکنم او از حیف و میل شدن غذا در هر شب صحبت به میان میآورد و میگوید: شاید باورتان نشود اما هر شب بعد از افطار ما اینجا کلی غذای دست نخورده یا نیمهدست خورده داریم که مجبوریم همه این غذاها را در سطل زباله بریزیم.او میگوید: هر شب چندین کیسه زباله از غذاهای باقیمانده افطار را جمعآوری میکنیم و دور میریزیم.
این کجا و آن کجا!
در رجوع به هتلهای لوکس با افطاریهای تجملی، به یاد سفرههای افطاری ساده در یک جمع دانشجویی میافتم. جایی که چند دانشجوی خوشذوق و با همت در یکی از دانشگاهها به کمک برخی از اساتید خود هر شب در مسجد دانشگاه سفره افطاری ساده برای همکلاسیها و همدانشگاهیهای خود پهن میکنند. با خود میگویم این کجا و آن کجا؟ سفره ساده افطاری شامل چای، نان، پنیر، کره، خرما، شیر گرم، آش، حلوا و مقداری کمی سبزی و شاید هم یک مدل میوه است.
ذهنم را که مرور میکنم همچنین یاد سفرههای افطاری ساده در برخی از مساجد پایین شهر میافتم؛ جایی که مردم فقیر و البته دوست داشتنی دور هم جمع میشوند و روزه خود را افطار میکنند. خوب یادم هست سال گذشته وقتی برای تهیه گزارش از سفرههای افطاری ساده به یکی از مساجد پایین شهر رفتم در کنار سفره ساده افطاری پیرمردی را دیدم که باقیمانده همین غذای ساده افطاری را داخل یک پلاستیک کوچک میریخت تا برای بچههایش ببرد.
دست خودم نیست نمیدانم چرا وقتی دوباره منوی گرانقیمت هتلها را در ذهنم مرور میکنم ناخودآگاه یاد آن پیرمرد در پایین شهر میافتم. چهره آفتابسوخته پیرمرد با دستهای پینهبستهاش هنوز هم جلوی چشمان من است.
ثبت دیدگاه