در شعر شاعران معاصر پرداختن به اعیاد اسلامی کمتر به چشم میخورد، اما عید فطر در این میان نسبت به سایر اعیاد دیگر بیشتر مورد توجه شاعران قرار گرفته است.
عید فطر، یکی از زمینههای مهم محتوایی شعر فارسی است، و نه تنها در حوزه محتوایی، که در حوزه مضمونسازی نیز با جلوه تمام حضور دارد. در دیوان اکثر شاعران بزرگ کهن، اشاراتی به اجمال یا تفصیل به عید فطر میتوان یافت.
به پیشواز عید فطر رفتن در ادب پارسی فراوان به چشم میآید و سخنوران هر یک از دریچهای خاص به این واقعه نگریستهاند.برخی از شاعران در مقام تبریک و تهنیت این رویداد برآمده و گروهی دیگر با غم و اندوه از سپری شدن رمضان یاد کردهاند. تعدادی از شاعران نیز در قالب طنز مضمون مورد نظر خویش را ابراز داشتهاند و بر زهد و ریای صوری، و غفلت و بیخبری آدمیان تاختهاند.
این موضوع امروزه در شعر فارسی چه در ایران و چه در دیگر کشورهای فارسیزبان کمتر از پیش دیده میشود، اما هستند هنوز شاعرانی که به بعد نیایشی شعر آیینی در کنار ساحت ستایشی آن نیز پرداختهاند. سرودههای ذیل به مناسبت عید سعید فطر انتخاب و منتشر شده است:
قیصر امینپور:
عید است و دلم خانه ویرانه ، بیا
این خانه تکاندیم ز بیگانه ، بیا
یک ماه تمام مهیمانت بودیم
یک روز به مهمانی این خانه بیا
***
علیرضا قزوه:
ایمان ما دو نیمه شد و نان ما دو نیم
دست من و نگاه تو یا سیّدالکریم
روحم تمام زخمی و جانم تمام درد
یک امشبم ببخش به آرامش نسیم
از شعلههای روز قیامت رها شدیم
افتادهایم باز در این ورطه جحیم
چیزی بگو شبیه سخن گفتن شبان
حکمی بده به سادگی حکمت حکیم
ما راهیان کوی چپ و راست نیستیم
ما راست آمدیم سر راه مستقیم
ما عاشقان شهید توهستیم تا ابد
ما سالکان مرید تو بودیم از قدیم
برقی بگو وزان شود از سمت یا لطیف
اشکی بگو فرو چکد از ابر یا کریم
ما را ببر به رؤیت لبخند عید فطر
ما را بخوان به خلوت یا رب و یا عظیم
***
غلامرضا سازگار:
گذشت ماه صیام و رسید عید صیام
کنیـد یکسـره بهـر نمـاز عید، قیام
اگرچـه رفت مـه روزه و مـه تسبیح
مبارک است به اهل صیام، عید قیام
شراب کوثـر و باغ بهشت و جلوۀ یار
به روزهدار حلال و به روزهخوار حرام
بـرات عفـو بگیریـد از خـدای کریم
که گشته عفو عمومی به دوستان اعلام
هزار حیف! دریغا! چه زود پایان یافت
مهی که دست الهی به ما خوراند طعام
سلام بـاد بـه ماهی که بود ماه درود
درود باد به ماهـی که بود ماه سلام
سلام بـاد بـه ماهـی که بـود لیلۀ قدر
سلام بـاد بـه ماهـی که بـود ماه تمام
سلام باد به ماهی که از نسیم خوشش
رسید بوی خداوند، دمبـهدم بـه مشام
بـه وسعت همـه عالـم برای مهمانان
گشـوده بـود خداونـد، سفــرۀ اطعـام
ثواب روزه خودش بود؛ بهتر از این چیست؟
ز هـر کرامت و لطف و عنایت و اکرام
اگرچه مـاه خـدا بـود ایـن مه پر فیض
بدان جلالت و قدر از علی گرفت طعام
سلام باد به ماهی که هر شبش دل ما
به «افتتاح» و «ابوحمزه» میگرفت آرام
مهـی کـه بود لیالیش بهترین شبهـا
مهـی کـه بـود در ایـام، بهترین ایـام
مهی که هر شب و هر روز در بهشت وصال
خدای، ریخت شراب طهورتان در جام
مه ولایت سبط نبی، امام حسن
مه شهـادت مـولا علی، امـام همام
علی که ذات خـداوند بـود مـداحش
علی کـه بعـد پیمبـر امـام بـود امام
علی حقیقت قرآن، علی حقیقت دین
علی ولـی خـدا و وصـی خیـرالانام
علی معلـم آدم، علـی سفینـۀ نـوح
علی روان مسیح و علـی کلیم کلام
علی که مدح و ثنایش حقیقت توحید
علی که مهر و ولایش تمامی اسلام
علی فـروغ بـه جـان بشر دهد دائم
علی که رحمت موصولۀ خداست مدام
علی که ماه، سـلامش کند ز اوج سپهر
علی که مهر، به انگشت او سپرده زمام
نماز و روزه و حـج و زکات بـی او هیچ
کتـاب و دین و نبـوت از او گرفت قوام
نهاده بوسه شجاعت به دست و بازویش
عبادت همه اولیاش در هـر گـام
چه حاجتی چه نیازش بر این خلافت بود
کسی که بود به کویش امین وحی، غلام
فقط نه این که به دام جهـان اسیر نشد
ببین بـه گـردن دنیـا نهـاد، مـولا دام
چقـدر دور حـرم راه میروی “میثم!”
به طوف خانـۀ مـولا علـی ببند احرام
***
رضا اسماعیلی:
یک سال اگرچه در زمین گِل بردیم
غفلتزده، بار کج به منزل بردیم!
مجنون خدا شدیم، اما یک ماه
سی روزِ تمام، از خدا دل بردیم
***
سی روز قشنگ، دوستت دارم را …
دور از تو خدای خوب! یک دم حتی …
رحمان و رحیمی، تو و آتش؟ هرگز
ما را ز شرار قهر خود، خَلِّصْنا
***
سی روز گذشت و سی اذان خندیدیم
با روزه، به ماه مهربان خندیدیم
بر سفره نور، نان و عرفان خوردیم
آیینه شدیم و آسمان خندیدیم
***
سی روز گذشت و سی غزل خندیدیم
آیینه و نور در بغل، خندیدیم
در لیله قدر، دل به لیلا دادیم
در صبح وصال او، عسل خندیدیم
***
سی آینه نور، سی سحر خندیدیم
از سینه، غبار کینه پَر… خندیدیم
در فصل پرندگی، قفس را مُردیم
در عرشِ فرشته، بال و پر خندیدیم
ثبت دیدگاه