«دل امیرالمؤمنین پُر از درد بود. امیرالمؤمنین در دعای معروف کمیل – که انشاء آن حضرت است – خطاب به پروردگار عالم مطالبی را عرض میکند: «الهی و سیّدی و مولای و مالک رقّی». از جمله، این خطاب به گوش و ذهن من، بسیار حسّاس کننده آمد: «یا من الیه شکوت احوالی»؛ ای کسی که من شکایتهای خود را به او میکنم. او به خدا شکایت میکرد؛ دل آن حضرت پُر از درد بود. نگرانی امیرالمؤمنین، هم وضعیت جامعه و مردم بود؛ هم وضعیت مسیر دین و جهتگیری دینی در نظام اسلامىِ تازهپای آن روز بود و هم احساس مسؤولیت سنگین خودِ او. البته امیرالمؤمنین یک هزارم از این مسؤولیت را نیز کم نگذاشت…
آن شب [شب نوزدهم ماه رمضان] در خانه امّکلثوم، آن بزرگوار افطار را به همان کیفیتی که شنیدهاید، صرف کرد. افطارِ با نان و نمک – یعنی در واقع نان خالی – شیر را از سر سفره برداشت و با نان خالی، آن شب افطار کرد. شب را تا صبح به عبادت گذرانید…» [شانزدهم مردادماه ۱۳۸۰]
ثبت دیدگاه