خوش به حال کسانی که روزهاند اما راه انداختن کار دیگران را روی سرشان میگذارند. کسانی که کار ارباب رجوع را انجام میدهند و باور کنید ثواب مضاعفی نصیبشان میشود.
پریناز فروزان – خبرگزاری مهر : احسان علیخانی در سیزدهمین روز از ماه رمضان میزبان افرادی بود که با نگاهی متفاوت به مقولهای به نام محیط زیست مینگرند. انسانهایی که شاید ارزش این نعمت خدادادی و اهمیت حفظ آن را برای نسل حاضر و نسلهای آینده بیش از دیگران درک کردهاند.
گاهی حق، گاهی وظیفه
احسان علیخانی در آغاز برنامه از سختی روزه برای کودکانی گفت که تازه شروع به روزه گرفتن کردهاند، و به روزه اولیهایی که در این روزهای گرم تابستان با عشق روزه میگیرند تبریک گفت. وی یادآور شد که این روزها خیلیها در گوشمان میگویند برای ما هم دعا کنید من هم از طریق این قاب این پیام را به شما و مخصوصا کوچکترها که تازه روزه میگیرند ابلاغ میکنم تا برای همه آدمهای دنیا دعا کنیم. علیخانی افزود: همه ما در زندگی دارای یک حق و یک وظیفه هستیم. حقمان را باید بگیریم و وظیفهمان را باید ادا کنیم. ولی گاهی همه ماجرا تغییر میکند و جای حق و وظیفه در باور و رفتار بعضی از ما عوض میشود، به صورتی که حقمان را وظیفه و وظیفهمان را حق تصور میکنیم؛ و این اتفاق از جایی وحشتناک میشود که هر کدام از ما حق به جانب میشویم. اکثر ما در جواب این که چرا در انجام وظیفهمان کوتاهی میکنیم میگوییم: همینه که هست. اگر به وظیفه خودمان عمل کنیم اتفاقات خیلی خوبی میافتد ولی مشکل اینجا است که ما میخواهیم تمام دنیا را عوض کنیم ولی وظیفه خودمان را انجام نمیدهیم. روی صحبتم به خودم و رفقایم هست.
مروری بر روایت مهمانان روز گذشته
بعد از پخش تیتراژ علیخانی رو به مخاطبینش گفت: خوش به حال کسانی که روزهاند اما راه انداختن کار دیگران را روی سرشان میگذارند. کسانی که کار ارباب رجوع را انجام میدهند و باور کنید ثواب مضاعفی نصیبشان میشود. یادمان باشد منت روزه گرفتنمان را سر کسی نگذاریم و این که چرا بعضیها روزه نمیگیرند به ما ربطی ندارد. وی در خصوص مهمانان روز گذشته گفت: مهمانان دیروز ما افرادی بودند که تصمیمات بزرگی در زندگیشان گرفته بودند و حرفهایشان میتوانست تأثیرات مهمی بر مخاطب تیزبین، باهوش و فهیم ماه عسل بگذارد. در ادامه پشت صحنه ماه عسل دوازدهم پخش شد؛ و جملهای که خانم پرستار درباره عشق گفت شاید همان نکته طلایی ماه عسل دوازدهم بود: تصویر عشق عوض نمیشود، چه همسرانمان ایستاده باشند، چه نشسته…
تشکر احسان علیخانی از اهالی یک قبیله
بعد از پخش آیتم پشت صحنه ماه عسل شب گذشته علیخانی آرزو کرد عشقی که در زندگی مهمانان شب گذشته جریان داشت در وجود تمام خانوادههای این سرزمین مملو و متراکم باشد و کم نشود و البته بستگی به خودمان دارد که چطور از پسش بربیاییم. وی در ادامه از یک قبیله گفت. قبیلهای که اهالی آن را نوجوانان مخاطب ماه عسل تشکیل میدادند. نوجوانانی که حالا بعد از گذشت ۹ سال از اولین روزهای ماه عسل پزشک، مهندس، پدر و یا مادرند؛ و امروز بعد از گذشت نزدیک به یک دهه همراهی با ماه عسل دارای نگاه عمیقتری بر موضوعات مطرح شده در این برنامه هستند. او که دوام و نفس کشیدن ماه عسل را به خاطر نگاه مهربان همراهان همیشگیاش دانست از همراهی اهالی قبیله ماه عسل متواضعانه تشکر کرد.
طبیعت در خدمت انسان
اولین مهمان ماه عسل یک محیطبان وظیفهشناس از اهالی خوزستان بود. هادی جلالی که ۱۱ سال است با عنوان مأمور اجرایی یگان حفاظت محیط زیست خوزستان در لباس شریف محیطبانی برای حفظ و حراست محیط زیست خدمت میکند. هادی علت انتخاب این حرفه مقدس را علاقه شدیدی دانست که به محیط زیست و طبیعت دارد. او در بیان منشأ این علاقه گفت: خداوند تمام نعمتهای موجود در طبیعت را در خدمت انسان و با هدف رشد و تعالی او آفریده است و انسان را به عنوان مسئول حفاظت از این طبیعت برگزیده است و روایات و احادیث متعددی در همین زمینه از حضرت علی(ع) هم در نهجالبلاغه وجود دارد.
شکارچیان غیر قانونی قصد کشتنم را داشتند
سحر ۲۳ تیر ۹۳ در ایام ماه رمضان بود که متوجه حضور عدهای شکارچی در منطقهای شدم که زیستگاه فلامینگوهای مهاجر کمیاب است. به همین خاطر با اداره محیط زیست تماس گرفتم و مراتب را اطلاع دادم. به همراه مأموران اداره محیط زیست برای بررسی منطقه راهی شدیم و با ۴ شکارچی مسلح روبرو شدیم. سعی کردیم از محیط دور بشویم تا شکارچیها متوجه حضور ما نشوند. ما با وجود این که اسلحه کلاش داریم اجازه تیراندازی به شکارچیان غیرقانونی را نداریم. اسلحه بیشتر برای دفاع از خودمان در مناطق دورافتاده و در شب هست. اما متأسفانه یکی از شکارچیها که قصد داشت مخفیانه فرار کند در حالی که ۴ فلامینگو و ۳ حواصیل را شکار کرده بود، به طور اتفاقی به من رسید، اسلحهاش را گرفتم و قصد داشتم تا مجوز اسلحه و پروانه شکارش را بررسی کنم ولی او با من درگیر شد. اسلحهاش را پس دادم و او از فاصله ۴، ۵ متری به من شلیک کرد. گلوله به نزدیک قلبم خورد. با اداره تماس گرفتم تا خودشان را برسانند و آنها که دیگر قصد کشتن من را داشتند از عقب خودروشان به من شلیک کردند. ۳ گلوله خوردم و ۹۶ ترکش هنوز در بدنم است. این که الان زندهام از لطف خدا و برکت دعای مردم است. چون کار ما مورد رضایت خداست خودش هم کمکمان میکند.
هشدار تکاندهنده محیط بانان
در ادامه علیخانی مخاطبانش را به تماشای آیتمی دعوت کرد که فعالیتهای محیطبانان پارک ملی گلستان را به تصویر میکشید. طبیعتی زیبا و دلانگیز و با تنوع گونههای گیاهی و جانوری فراوان. یکی از محیطبانان از یک شکارچی متخلف گفت که در طی سالها به شکار حیوانات کمیاب و نادر میپرداخت و محیطبانان برای ۴ سال متمادی در پی دستگیری او بودند. اتفاقی که هیچ گاه میسر نمیشد تا این که حدود ۶ ماه گذشته، با شناسایی محل اختفای او که سوراخی در دل کوه بود در نهایت دستگیرش کردند. یکی از محیطبانان در این آیتم هشداری تکاندهنده داد. او از وضعیت محیط زیست کشور گفت. طبیعتی که به خاطر مصرف بیرویه، کشتار حیوانات، بیآبی و چندین دلیل دیگر ظرف ۲۰ سال آینده ایران را در گروه مناطق بیابانخیز دنیا قرار خواهد داد؛ و از آنجایی که مدتی است وارد دوران خشکسالی شدهایم، این ما هستیم که برای حفظ این طبیعت باید تلاش کنیم.
رحم به قاتل برهها
مهمان دیگر علیخانی پدری بود که همراه پسرانش از شهر دامغان دراستان سمنان به ماه عسل آمده بودند. این پدر که ۳۵ سال است به شغل شریف دامداری مشغول است حالا برای اداره دامهایش از پسرانش کمک میگیرد. یکی از پسران او به نام اسماعیل از روزی گفت که آن حادثه اتفاق افتاد. اسماعیل گفت: شب که برهها را به آغل بردیم سالم بودند. ساعت ۳ نیمه شب بود که از خواب بیدار شدیم و متوجه شدیم پلنگی به آغل حمله کرده و حدود ۳۷ تا ۴۰ بره را خفه کرده و یا خورده است. به سرعت با محیطبانی تماس گرفتیم و من خیلی زود مسلح شدم. پلنگ را نشانه گرفتم. اما همین که خواستم شلیک کنم، پدرم اجازه نداد و مانع کشته شدن پلنگ شد. پدر اسماعیل در پاسخ به علیخانی که چرا این تصمیم را گرفته گفت: اسماعیل میتوانست پلنگ را بزند اما من مانع او شدم. چون پلنگ جانور کمیابی است و در معرض انقراض قرار دارد، و با کشته شدن آن، برههای من دیگر زنده نمیشدند.
نقش روی لباس تیم ملی ما را به فکر انداخت
احسان علیخانی پرسید: عکسالعمل اسماعیل در آن لحظه طبیعی بوده، اما شما چطور توانستی در لحظه عصبانیت این تصمیم را بگیرید، ضمن این که امکان داشت دوباره پلنگ به آغل برههای شما برگردد. پدر اسماعیل گفت: اتفاقا برگشت و سگهای محافظ گله دورهاش کردند. اما دلم نمیآمد به پلنگ شلیک کنیم. محیط زیست به آن پلنگ احتیاج داشت. پسر بزرگتر او افزود: پیش از این تصویر لباس بازیکنان تیم ملی در جام جهانی باعث شده بود بحثی در خانه ما شکل بگیرد و به اهمیت این موضوع فکر کنیم. منطقه ما کوهستانی است و زیستگاه حیواناتی نظیر کل، میش، قوچ و… . به همین خاطر همیشه شکارچیان زیادی در این منطقه رؤیت میشوند و باید از تلاش و فعالیتهای محیطبانان برای حفظ محیط زیست تشکر کرد. علیخانی تأیید کرد و افزود: این مسئله فوقالعاده است. این که شما به خاطر حمله یک جانور وحشی متضرر شدید، از حمله دوبارهاش وحشت دارید، تعداد زیادی از برههایتان را از دست دادید و در نهایت پدر شما اجازه نداد تا پلنگ را شکار کنید و یکی از دلایل مهمش این است که قبلا راجع به این موضوع صحبت کردید. این حجم از آگاهی و برقراری دیالوگ در خانواده بسیار اهمیت دارد.
از شکار حیوانات تا پرورش گلها
مهمان دیگر ماه عسل یک شکارچی از مریوان بود. شکارچیکه از کودکی و به مدت ۲۰ سال به طور غیر قانونی و بیرویه به شکار پرندگان میپرداخت. شکار را شغل اصلی خود میدانست و از این طریق درآمد کسب میکرد. او از شکار بیرویهای گفت که باعث شد نسل بعضی از پرندگان در منطقه کوهستانی زندگیاش رو به انقراض بگذارد. یک اتفاق در زندگیاش و تلنگری ساده از سوی دختر سه ساله او باعث شد تا شکار را برای همیشه کنار بگذارد و به پرورش گل و گیاه بپردازد. او همراه خود گلدان گلی آورده بود تا به عوامل زحمتکش ماه عسل تقدیم کند. گلی که پادزهری دارد برای درمان نیش عقرب. او که تا امروز به عنوان قاتل طبیعت شناخته میشد، حالا چند وقتی است که با پرورش گلها و گیاهان به نوعی به احیای طبیعت مشغول است.
اشک یلدا بیدارم کرد
او پیش از تعریف داستان روزی که مسیر زندگیاش را تغییر داد گلایه کرد از کسانی که ادعا میکنند که دوباره به سراغ شکار برگشته است. وی سپس از آن روز گفت. روزی که اشک یلدا باعث شد تا تفنگش را بشکند: یک روز پاییزی در حالی که با تعداد زیادی کبک شکار شده به خانه برگشتم از همسرم خواستم دختر سه سالهام کبکها را نبیند. با این حال یلدا کبکها را دید و پرسید این کبکها چرا زخمی و خونین هستند. من هم با افتخار گفتم این کبکها را من شکار کردهام. آن شب دل دخترم رنجید و با من قهر کرد و اشک ریخت و شام نخورد. بعد از دو سه روز دخترم از من قول گرفت تفنگم را دیگر به خانه نیاورم. من هم پذیرفتم.
تفنگم را با سنگ شکستم
بعد از یک ماه تصمیم گرفتم تفنگم را روغنکاری کرده و بفروشم. حدود ۳ میلون ارزش داشت. یلدا دوباره آمد و گریه کرد و از من خواست که تفنگ را با سنگ بشکنم تا هرگز، گلولهاش جان حیوان دیگری را نگیرد. من هم قبول کردم. از تفنگم و پول فروشش گذشتم. با انجمن سبز مریوان تماس گرفتم و آنها را در جریان تصمیمم قرار دادم. در حضور اهالی، مسئولین انجمن و روستاییان مراسمی برگزار شد. دخترم آمد و من با سنگ اسلحهام را شکستم. چند روز بعد فیلم این مراسم منتشر و این موضوع رسانهای شد. از آن روز به بعد شکارچیانی بودند که به خود آمدند و تصمیم گرفتند تفنگشان را بشکنند.
شکارچی که محیطبان شد
افشین جوان سادهای است که از استان فارس مهمان ماه عسل شده بود. جوانی که سرگذشت متفاوتی داشت؛ و تغییر مسیر زندگیاش را به تصمیم و رأی یک قاضی فهیم مدیون بود. افشین داستان زندگیاش را این گونه تعریف کرد: من کشاورز بودم. شبها با تراکتور حوالی دریاچه پریشان کازرون میرفتم که حالا خشک شده و دراج شکار میکردم. به خاطر شکار ۳۷ دراج دستگیر شدم و پروندهام را به قاضی ارجاع دادند و به خاطر حکم قاضی امروز از محیط زیست محافظت میکنم.
به جای شعاردادن، عمل کنیم
احسان علیخانی در خصوص اهمیت حفظ محیط زیست گفت: بعضیها معتقدند اقتصاد از طبیعت و محیط زیست مهمتر است. اگر این طور فکر میکنید کافی است چند لحظه نفستان را حبس کنید و پول بشمارید. هستند کسانی که با کیف و کفش چرم راجع به محیط زیست مانیفست ارائه میدهند، یا افرادی که عاشق خوردن شیشلیک و بره و جوجه کباباند، و در روز عید قربان حامی محیط زیست و حیوانات میشوند، یا معترضین همیشگی آلودگی هوا هستند ولی برای خرید ماست تا سر کوچهشان هم با ماشین میروند. ای کاش به جای شعار دادن کمی عمل کنیم.
حکمی که زندگی افشین را تغییر داد
سپس آقای اسدی که قاضی پرونده افشین بود به جمع مهمانان ماه عسل پیوست. آقای اسدی در خصوص علت حکم متفاوتی که برای پرونده افشین داد گفت: قاضی یک اپلیکیشن و یا برنامه کامپیوتری نیست که جرم را به عنوان داده دریافت کند و حکم صادر کند. وجود قاضی برای این است که سن، روحیه، وضعیت خانوادگی و شرایط مالی مجرم را در نظر بگیرد، بررسی کند و حکم را صادر کند. برای پرونده و جرم افشین میتوانستم جریمه نقدی و یا حتی حبس در نظر بگیرم. اما قاضی اختیاراتی دارد که بر اساس آن میتواند صدور و اجرای حکم را به تعویق بیاندازد. من هم با در نظر گرفتن شرایط افشین صدور حکم وی را به مدت یک سال مشروط به انجام شرایطی به تعویق انداختم. افشین موظف به قبول و اجرای دو شرط بود. اول اینکه به مدت یک سال به عنوان محیطبان به صورت داوطلبانه در اداره محیط زیست مشغول به کار شود. و دوم اینکه در طول این مدت تحقیقات کامل و مصوری راجع به مشخصات انواع حیواناتی که در منطقه تالاب پریشان زیست میکنند انجام دهد تا این که حس شرمساری و پشیمانی در وی ایجاد شود. در این صورت حکم معافیت از کیفر برای او صادر میشد. افشین به شروط عمل کرد و پرونده مختومه شد. هدف من از دادن این حکم، آگاهی افشین به تنهایی نبود، بلکه هدف فرهنگسازی بود برای آنکه قدر محیط زیستمان را بدانیم.
حکم طلایی قاضی نجاتم داد
افشین در ادامه افزود: تمام شروط قاضی را پذیرفتم و آنها را اجرا کردم. عکسها و تحقیقات لازم را از طریق اینترنت تهیه کردم و یک سال به عنوان داوطلب محیطبانی فعالیت کردم و الان به عنوان یکی از محیطبانان برای حفاظت از محیط زیست دریاچه پریشان در قبال شکارچیان متخلف فعالیت میکنم. به شناخت انواع گونههای جانوری علاقهمند شدم و از آقای قاضی اسدی ممنونم. علیخانی از افشین پرسید: آیا به خاطر ترس از قاضی و محکومیت دیگر شکار نمیکنی؟ افشین گفت: اگر آن روز من را محکوم به تحمل حبس میکردند، بعد از آزاد شدن از زندان باز هم به سراغ شکار میرفتم. اما خوشبختانه این حکم طلایی باعث شد با طبیعت دوست بشوم و دیگر شکار نکنم.
مانع آتشسوزی جنگلها شویم
آقای اسدی در ادامه به موضوع آتشسوزی جنگلها اشارهای داشت و گفت: متأسفانه آتشسوزی در جنگلها زیاد اتفاق میافتد. حتی یک بار بر اثر بیمبالاتی عدهای که همراه ما بودند آتشسوزی کوچکی شکل گرفت که اگر تعداد ما زیاد نبود و آتش را مهار نمیکردیم شاید تیتر اخبار آن شب این میشد که صدها هکتار از جنگلهای بلوط نورآباد ممسنی در آتش سوخت. ولی واقعیت این است که بر خلاف تصور عدهای که گمان میکنند این آتشسوزیها عمدی است، اتفاقا بر اثر بیمبالاتی عدهای رخ میدهد که بعد از وقوع حادثه فرار را بر قرار ترجیح میدهند.
همه ما مسئولیم
احسان علیخانی در پایان تأکید کرد حفاظت از محیط زیست موضوع مهمی است. حفاظت و حراست و زندگی در محیطی که فقط مختص ما نیست، بلکه متعلق به نسل آینده است و تا درگیر مشکلاتش نشویم از کنارش ساده عبور میکنیم. تا زمانی که کمآبی نشود قدر آب را نمیدانیم. تا وقتی که مانند هموطنان خوزستانی اسیر ریزگردها نشویم و ریزگردها اجازه تنفس را از ما نگیرند قدر هوای پاک را نمیدانیم. خیلی چیزها در سرزمینمان هست که به آنها افتخار میکنیم. میراث فرهنگی و باستانی، آثار تاریخی، بناها، گردشگاهها و زیباییهای بیشمار طبیعت که فقط به دنبال گرفتن یک عکس یادگاری در آن و نوشتن یادگاری و تاریخ سربازی و نامزدی روی تنه درختان هستیم. ولی اداره محیط زیست به تنهایی نمیتواند منجی بشود. همه ما باید به فکر باشیم چون تکتک ما در قبال محیط زیست مسئولیم.
کلام پایانی
احسان علیخانی به هنگام خروج از صحنه ماه عسل گفت: ما راجع به محیط زیست فقط شعار میدهیم. و دوباره تأکید کرد: اگر فکر میکنید اقتصاد از محیط زیست مهمتر است، نفستان را حبس کنید و پول بشمارید. با مراجعه به زندگی حضرت رسول (ص)، حضرت امیرالمؤمنین (ع) و اهل بیت (ع) متوجه اهمیتی که به محیط زیست میدادند، میشویم. گاهی ما به خودمان هم رحم نمیکنیم، چه برسد به محیط زیست و حیوانات، ولی یادمان باشد که ما به محیط زیست و طبیعت احتیاج داریم.
ثبت دیدگاه