حدیث روز
امام صادق (ع) می فرماید : هر كس در ماه رمضان صدقه اى بدهد ، خداوندْ هفتاد نوع بلا را از او بر مى گرداند. ثواب الأعمال : ص ١٧١ ح ١٩

سه شنبه, ۴ اردیبهشت , ۱۴۰۳ Tuesday, 23 April , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 3753 تعداد نوشته های امروز : 0 تعداد دیدگاهها : 142×
صفحه اصلی » گروه » دسته‌بندی نشده
ماجرای حفظ قرآن توسط یک نوجوان اسیر
  • ۴ تیر ۱۳۹۴ ساعت: 22:47
  • شناسه : 2695
    بازدید 12
    1

    پس از اقامه نماز صبح، زمانی که به دعای «اللهم فک کل اسیر» می‌رسیدیم، اسیرانی که خوابیده بودند هم دست‌شان را از زیر پتو بیرون می‌آوردند و آمین می‌گفتند. به گزارش ایسنا، رزمنده آزاده «حسین علی اکبرزاده» که از رزمندگان لشکر امام حسین(ع) استان اصفهان است، روایت می‌کند: «مهر علی» یکی از نوجوانان ۱۵ یا […]

    پ
    پ

    پس از اقامه نماز صبح، زمانی که به دعای «اللهم فک کل اسیر» می‌رسیدیم، اسیرانی که خوابیده بودند هم دست‌شان را از زیر پتو بیرون می‌آوردند و آمین می‌گفتند.

    به گزارش ایسنا، رزمنده آزاده «حسین علی اکبرزاده» که از رزمندگان لشکر امام حسین(ع) استان اصفهان است، روایت می‌کند: «مهر علی» یکی از نوجوانان ۱۵ یا ۱۶ ساله‌ای بود که همراه من اسیر شده بود . او اصلا نمی‌توانست قرآن بخواند و هرگاه از او می‌خواستیم قرآن بخواند می‌گفت: «اگر قرآن را اشتباه بخوانم گناه دارد». از آنجایی که من مسئول فرهنگی اردوگاه موصل ۴ در بین اسرا به حساب می‌آمدم به او گفتم: «تو قرآن بخوان اگر اشتباه خواندی گناهش پای من و ثوابش برای خودت». همین حرف من به او دلگرمی ‌داد تا شروع به قرآن خواندن کند. پس از مدتی تمام قرآن را خواند و چند بار آن را ختم کرد.

    پس از آنکه قرائتش روان و درست شده بود پیش من آمد و گفت: «تمام قرآن را خواندم و روان شده‌ام، حالا چه کار کنم؟» گفتم: «ترجمه قرآن را بخوان» و «مهرعلی» قبول کرد. پس از آن دوباره نزد من آمد. دیدم اسارت بهترین فرصت برای حفظ کردن قرآن است. به او گفتم: «حالا به حفظ قرآن بپرداز.» این چنین هم شد. او توانست تا پایان دوران اسارت قرآن به درستی حفظ کند.

    ***

    همچنین «سعید شاملو» نیز که در سال ۱۳۵۹ جوان ۲۱ ساله بوده است و به اسارت در آمده بود می‌گوید: در ماه رمضان سال ۱۳۶۳ توانستیم عراقی‌ها را راضی کنیم که صبح‌ها به اسرا سحری بدهیم. این نکته را هم باید بگویم که در میان تمام اردوگاه‌هایی که رزمندگان ایرانی در آن اسیر بودند؛ اردوگاه «موصل۴» اولین اردوگاهی بود که توانست به اسرا در ماه مبارک رمضان سحری بدهد.

    اگرچه تهیه سحری و افطاری در آشپزخانه و در هوای گرم عراق مشکل بود،‌اما ما با علاقه خاصی این کارها را انجام می‌دادیم و نسبت به دیگر اسرا از روحیه بهتری برخوردار بودیم چرا که برای اسرا دیدن آسمان آبی و تنفس در هوای آزاد یک نیاز بود. ما بیشتر از اسرای دیگر از این دو زیبایی بهره‌مند می‌شدیم.

    اسرا پس از خوردن سحری که مقداری نان و برنج بود تا اذان صبح دعا و مناجات می‌کردند و پس از ادای نماز صبح عده‌ای از اسرا می‌خوابیدند و عده‌ای دیگر دعا می‌خواندند. زمانی که به «اللهم فک کل اسیر» می‌رسیدیم، اسیرانی که خوابیده بودند هم دستشان را از زیر پتو بیرون می‌آوردند و آمین می‌گفتند.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.