فیلمنامه، ایدهپردازی و اجرای تکنیکهای هنری، شاخصها و رمز موفقیت سریالهای خاطرهانگیز تلویزیوناند؛ سریالهایی که تلاش میکردند با حال و هوای رمضان همراه شوند و نه اینکه مخاطب را به فضایی غیر از رمضان سوق دهند.
به گزارش تسنیم، تلویزیون از دوران طلایی سریالسازیاش خصوصاً در ماه رمضان و مناسبتهای دیگر فاصله گرفته است. هنوز هم قدیمیهای تلویزیون پرطرفدارند و این روزها “متهم گریخت” گوی سبقت را از برخی سریالهای ماه رمضانی امسالِ تلویزیون ربوده است و بازپخش چندین سالهشان هم مشتری پروپاقرص دارد. در گزارش دیگری به تاریخچه سریالهای رمضانی و خاطرهبازی با آثار علیرضا افخمی پرداختیم. سریالهای ماورایی که با ساخت “او یک فرشته بود” و در ادامه “اغما” و “۵ کیلومتر تا بهشت” جدیتر شد. سریالهایی که درباره عقوبت کار و بهشت و جهنم در ماه رمضان صحبت میکردند و به طورکلی سریالهای تأثیرگذار و ماندگاری شدند.
وقتی “اغما”ی سیروس مقدم را بار دیگر، پخش میکنند، یا “متهم گریخت” و “صاحبدلان”، یا مجموعههای دیگر در ژانرهای ملودرام، کمدی و مذهبی در دهههای ۷۰ و ۸۰، در وهله اول داشتنِ داستان و قدمهای بعدی ایدهپردازی و استفاده از تکنیکهای جذابِ هنری به ذهن میرسد که این روزها کمتر این المانها را میبینیم خصوصاً اینکه تقلایی هم برای فضاسازی مناسبتی ندارند.
زمانی میتوانستیم رمضان را با سریالهای رمضانی بهتر درک کنیم؛ اما رفتهرفته این دغدغه و همیّت کمرنگ شد. حتی دورانی که کمدیسازی رمضانی به اوج خودش رسید. در “خانه به دوش” و “متهم گریخت” هم میتوانستیم ویژگیهای اخلاقی و توصیفات رمضانی بیابیم. یا “گمگشته” رامبد جوان که داستان دزدی را روایت میکرد که به دلیل شباهت زیاد با مرد ثروتمندی به نام “سیدجلال” خودش را به جای او جا میزند و از موقعیت او سوء استفاده میکند. شاید چنین ایدهای اکنون برای فیلم یا سریال کلیشهای به نظر بیاید، اما”گمگشته” در سال ۱۳۸۰ با ایده جذابی که داشت ، محبوب مخاطبان شد.
داشتن سوژههای بکر و برنامه داشتن برای ساخت سریالهای رمضانی، نقاط متمایزی است که کمتر این روزها در مجموعههای تلویزیونی شاهدیم. وقتی دست به ساخت سریالی معنوی میزد از آن “صاحبدلان” متولد میشد که بیشک نوشته علیرضا طالبزاده، تهیهکنندگی رضا جودی و کارگردانی محمدحسین لطیفی و درخشش حسین محجوب همه در کنار هم موفقیتی ماندگار را برای تلویزیون رقم زد، هنوز هم بعد از چندین بار تکرار، دوستداشتنی و دلچسب است.
جالب است که این روزها حضور برخی از سریالهای قدیمی رمضانی در کنداکتور رمضانی امسال، برای برخی تبدیل به تهدید شده است. تکرار طنازیهای هاشم و مادر عصبانی، کمتحمل و رنجکشیده (مریم امیرجلالی) بیش از سریالهای رمضانی بازدید داشته است. طبق آمار تلوبیون تا به امروز بیش از ۹ هزار بار دیده شده در صورتی که سریال “سرباز” کمتر از ۵ هزار دیده شده است. کارِ ماراتن رمضانیها با قدیمیهای رمضانی سختتر و جدیتر میشود؛ هشداری هم برای تلویزیونیها است که مخاطب هوشمند امروز خریدار محتوا، مضامین و جذابیتهای داستانی است که در کمتر سریالی امروز این شاخصهها یافت میشود.
پیش از این با تهیهکننده سریالهای نوستالژی تلویزیون گفتوگویی کردیم و او به این دلایل و رازهای موفقیت اشاره کرد. اسماعیل عفیفه که سریالهایی همچون “میوه ممنوعه”، “پس از باران” و “همسایهها” را در کارنامه هنری خود دارد، درباره رمز موفقیت سریالهای خاطرانگیز و نوستالژی تلویزیون را در بهرهمندی از مسائل تکنیکی و ایدهپردازی مناسب دانست و به خبرنگار خبرگزاری تسنیم گفت: اگر این نکات در مرحله اجرا به درستی عمل نشود، چنین سریالی جایگاه هنری مطلوبی ندارد. سوژه و فیلمنامه باید مخاطب را درگیر خود کند. این اتفاق درست و مخاطبپسند در برخی از سریالهای ما نمیافتد و یکی از اشکالات هم نداشتن فضای قصهگویی در سریالهایی است که هیچ توفیقی ندارند.
وی با بیان این که توانایی تکنیکی سریالها برای مخاطب اهمیت دارد، افزود: کارگردان، تهیهکننده و بازیگران با رفتار تخصصی و هنرمندانه خودشان، جایگاه مردمی سریال را تثبیت میکنند. قطعا اگر به تکنیکهای خلق اثر تلویزیونی توجه کنیم، امروز هم میتوانیم سریالهای موفق بسازیم. نوستالژی و ماندگاری آثار به ایده، پلان، فیلمنامه و اجرای درست گروه برمیگردد و یک بازیگر، یا کارگردان و حتی نویسنده به تنهایی نمیتواند سریال تلویزیونی را به موفقیت برساند.
این تهیهکننده با اشاره به ساخت سریالهای نوستالژیک و قدیمیهای موفق در مناسبتها، خاطرنشان کرد: مدیران تصمیمگیرنده نقش مهمی در ساخت سریالها دارند. چرا که در زمان ایدهپردازی میتوانند با تصمیمگیری درست، جریان ایده را به سمت درست هدایت کنند و حتی جلوی تصویب فیلمنامهها، ایدههای نادرست و حتی تکراری را بگیرند. نقش عوامل سریال هم حائز اهمیت است؛ مدیران تصمیمگیرنده بخش سریال میتوانند کار سریالسازی را خصوصاً در ایام ماه رمضان به بهترین ایدهها و افراد حرفهای واگذار کنند.
البته در همان سالها سریالی به نام “آخرین گناه” هم ساخته شد که با استفاده از جلوههای ویژه بصری، علاوه بر تصویرسازیهای مبتذل حتی نتوانست کوچکترین پیامی را در سریالش منتقل کند. “آخرینگناه” اوج ابتذال معناگرایی تلویزیون بود و مسیر سریالهای دینی در تلویزیون را به کلی منحرف کرد. سریالی که حسین سهیلی ساخت و در کنار حمیدرضا پگاه و علی دهکردی، حضور مرحوم جمشید مشایخی هم قابل توجه بود.
در ادامه کمدیسازی، “زیرزمین” این بار با بازی فتحعلی اویسی و بازگشت ابوالفضل پورعرب به تلویزیون، ساخته شد. سریالی که توانست در سال ۱۳۸۵ به پربینندهترین سریال ماه رمضانی تبدیل شود. شبکه ۵ سیما که آن روزها به عنوان شبکه تهران شناخته میشد هم “بوی خوش زندگی” به کارگردانی و نویسندگی علی شاهحاتمی را روی آنتن میبرد و مجید صالحی و خشایار راد و یوسف مرادیان و دیگر بازیگران ایفای نقش میکردند. سریال کاملاً متوسطی که داستان مشابهش را در دیگر آثار دیده بودیم.
روی هم رفته تلویزیون ایام خوشی را برای مخاطبین سپری میکرد و بیننده را میتوانست در هنگامه افطار و لحظات افطار همراه کند اما این روزها کمتر چنین اتفاقی را میبینیم. آنقدر از این مناسبت و فضا دور شدهاند که مخاطب سریالها را بیگانه با ایام میداند و پیشنهاد میشود برخی از آنها در روزهای روتین، پخش شوند. اهمیت مناسبتسازی در سریالسازی به ورطه فراموشی سپرده شده و در برنامهسازی هم کلیشه، کپیکاری و دور شدن از خلاقیت و نوآوری به چشم میخورد.
سریال و برنامهای موفق است که اصول فنی و تکنیکی را رعایت کند و قبل از هرچیز ایدهپردازی و سوژهیابی را درست و اصولی پیش ببرد. طبیعتاً مردم تماشاگر چنین سریالها و برنامههایی میشوند. نه اینکه فیلمنامه و سناریو و طرح و ایدهای در کار نباشد و در مرحله اجرا هم به درستی عمل نشود. البته به ظنّ بسیاری از کارشناسان، چنین سریالی نه جایگاه هنری و فنی دارد و نه اینکه مخاطب هم پذیرای این نوع نمایشهای تلویزیونی خواهد بود.
سوژه و فیلمنامه باید مخاطب را درگیر خود کند؛ این حسّ درگیری از دغدغهمندی نویسنده و دیالوگهای جذاب و گویای بازیگر به مخاطب القاء میشود. مجموعههای تلویزیونی ما خصوصاً در این سالها از فقدان داستان و پرداختهای درست فیلمنامهای، رنج میبرند. تلویزیون و سریالهایش زمانی قصهگو بودند و نداشتن فضای قصهگویی در سریالها باعث شده که این مجموعههای تلویزیونی نه تنها به ماندگاری نرسیده بلکه در زمان پخش هم به هیچ توفیقی دست پیدا نکردهاند.
همیشه سوژه و موضوع برای کار سریالسازی وجود دارد فقط باید تلویزیون تصمیم بگیرد دایره ایدهپردازی نویسندگانش را گسترش بدهد. به جای تصویب فیلمنامه با ۴ قسمت یا در حد طرح و سیناپس، در ضوابط ایدهپردازی و خلق شخصیت و روایتگری، تجدیدنظر کنند. اعتبار تلویزیون با سریالهای دقیقه نودی و نگارش فوری و بدون تأمل فیلمنامههایی که عمدتاً خرده داستاناند، در نظر مخاطب از بین میرود.
تلویزیون و سریالهایش زمانی قصهگو بودند و نداشتن فضای قصهگویی در سریالها باعث شده که این مجموعههای تلویزیونی نه تنها به ماندگاری نرسیده بلکه در زمان پخش هم به هیچ توفیقی دست پیدا نکردهاند.
با نیمنگاهی به رمضانیهای سالهای اخیر همه این ضعفها به یادِ مخاطب میآید و تکرار رمضانیهای گذشته، تازگیها و دلچسبیها را به یاد میآورد. مخاطب را با این سؤال روبرو میکند “چرا از مناسبتیسازی فاصله گرفتهاند؟”.
ثبت دیدگاه