حدیث روز
امام صادق (ع) می فرماید : هر كس در ماه رمضان صدقه اى بدهد ، خداوندْ هفتاد نوع بلا را از او بر مى گرداند. ثواب الأعمال : ص ١٧١ ح ١٩

جمعه, ۱۰ فروردین , ۱۴۰۳ Friday, 29 March , 2024 ساعت تعداد کل نوشته ها : 3660 تعداد نوشته های امروز : 4 تعداد دیدگاهها : 141×
صفحه اصلی » گروه » دسته‌بندی نشده
چشم به آسمان در انتظار هلال ماه نو
  • ۶ مرداد ۱۳۹۳ ساعت: 6:15
  • شناسه : 1821
    بازدید 6
    0

    جعبه تلسکوپ را درخودرو می گذارم، کوله ام را هم بر می دارم و همه نقشه های نجومی ام را، عضو یکی از ۱۵۰ گروه رصد هلال ماه شوال بودن مسئولیت بزرگی است، یعنی رویت هلال ماه نو بر عهده توست. در بیابان که انتهایش معلوم نیست، پر از آفتاب سوزان است و سرمای شب […]

    پ
    پ

    جعبه تلسکوپ را درخودرو می گذارم، کوله ام را هم بر می دارم و همه نقشه های نجومی ام را، عضو یکی از ۱۵۰ گروه رصد هلال ماه شوال بودن مسئولیت بزرگی است، یعنی رویت هلال ماه نو بر عهده توست.

    در بیابان که انتهایش معلوم نیست، پر از آفتاب سوزان است و سرمای شب های کویر، وسایلمان را پهن می کنیم، تلسکوپ ها، نقشه ها و چشم می دوزیم به انتهای آسمان، تا هلال ماه نو رخ نشان دهد.

    دوستان دیگرم که شاید زیاد از نجوم اطلاعی ندارند همیشه دوست دارند از تلسکوپ به آسمان نگاه کنند. اما کار هر روز من همین گشت و گذار در آسمان است، این بار که برای پیدا کردن یک هلال نازک به افق چشم می دوزم چیزی غیر از آسمان می بینم.

    خودم را می بینم در روز اول ماه مبارک رمضان که جلوی تلویزیون نشسته ام و نماهنگ حلول ماه خدا را تماشا می کنم. سحرهای رمضان را می بینم که خواب آلود سر سفره می رفتم در حالیکه نوایی الهی می گفت: ˈاللهم انی اسئلک من بهائک بابهاه و کل بهائک بهیˈ و خدا را به درخشنده ترین مراتبش سوگند می داد.

    روزهای روزه داریم را می بینم که مواظبم دود ماشین ها به حلقم نرسد، حواسم را جمع می کنم که یادم نرود روزه ام و چیزی نخورم. مواظبم که دروغ نگویم، به کسی تهمت نزنم، غیبت نکنم تا خدایی نکرده روزه ام فقط گرسنگی و تشنگی نباشد.

    گرسنگی حدودهای ساعت شش بعدازظهر فشارش را بیشتر می کرد و تشنگی که در این هوای گرم امان می برید.

    یک ساعتی قبل از افطار، سفره را پهن می کردم و می نشستم به تلاوت قرآن تا یک جزء یک جزء کلام آسمانی را در ماه خدا مرور کنم.

    آذین بندی کوچه مان را می بینم در جشن میلاد کریم اهل بیت حضرت امام حسن مجتبی (ع) و نذری هایی که به یاد این پدر و فرزند یتیم نواز برای ایتام شهرمان بردم.

    شب های قدرم را می بینم، اشک هایم را، دعای جوشن کبیر را که خدا را به هزار اسم نازنینش صدا کردم. کتاب درخشانی را می بینم که بر سر گذاشته ام و نام خدا و ۱۴ معصومش را می شنوم که پروردگار را به آبروی آنها سوگند داده ام.

    پیراهن مشکی ام را می بینم و سوز سینه ام را در سوگ شهادت مولایم علی (ع) …

    چشمانم را رنگ آسمان می زند. تلسکوپ را رها می کنم تا چشمانم به سرخی و آبی آسمان عادت کند.

    در بیابان نزدیک گروه قدم می زنم که ناگهان هراسی مرا فرا می گیرد مثل ترس کودکی که در بازار شلوغ گم شده باشد.

    همه به این سو و آن سو می روند، هر کس به فکر خودش است و هیچ کس به تو توجهی ندارد. اگر ترس وحشت خودم را به دیگران تعمیم دهم صحنه قیامت برایم تصویر می شود.

    خدایا رمضانت در حال رفتن است، چند ساعت دیگر پیشمان است، تو در این ماه دست ابلیس را بستی و با مهربانی گفتی که در ماه خودت، هزاران هزار گناهکار را می بخشی و از آتش دوزخ نجات می دهی.

    ای خدا ؛ پیامبر بر حقت چنین گفت شقی آن است که از این ماه بیرون رود و مورد رحمت تو قرار نگیرد.

    آیا من، من ترسیده، من خطاکار، منی که فقط به فکر این بودم تا روزه ام ظاهرا درست باشد، آیا من مشمول رحمت تو قرار گرفته ام؟ ای خدا اگر در این چند ساعت باقی مانده من را نبخشی پس دیگر به چه امید داشته باشم؟

    خدایا زیر آسمان پهناورت می گویم که مهربانی تو پایان ندارد و احسانت کم نمی شود و می دانم که تو مرا می بینی حتی اگر در زیر بار خروارها گناه مدفون شده باشم و صدایم را می شنوی هر چند بسیار از تو دور مانده باشم.

    پس امیدوارم؛ امیدوارم به کرم بی حد و حصارت، بنده نوازی بی چشم داشتت و بزرگواری معجزه آسایت.

    امیدوارم که جزء آن هزاران هزاری باشم که بخشیده می شوند و در عید ایمان و بندگی، وقتی در هنگام خواندن ˈاللهم اهل الکبریاء و العظمه و اهل الجود و الجبروت و اهل العفو و رحمه، اسئلک بحق هذا الیوم الذی جعلته للمسلمین عیداˈ اشک شوق در چشمانم حلقه می زند و وقتی به شکرانه یک ماه بندگی برایت رکوع و سجود می کنم بدانم مرا پذیرفته ای و طفل پاکی هستم که تازه متولد شده ام، بی گناه و معصوم.

    کم کم غروب ماه خدا دیده می شود … صد حیف که این بساط برچیده می شود خدایا غروب خورشیدت را می بینم، می آیم پشت تلسکوپ چون این نقشه های علمی می گویند: ۱۶ دقیقه پس از غروب آفتاب احتمال دین هلال ماه شوال بیشتر است.

    دقت می کنم به آسمان سرخ فام و در آن دور دست ها درهایی را می بینم که باز هستند و گروه گروه آدم های درخشانی که بالا می روند، یاد حرف مادربزرگم می افتم که می گفت: در ماه رمضان درهای بهشت بازند و درهای جهنم بسته می شوند.

    خدایا چند دقیقه بیشتر نمانده، بسته نگه دار آن درهای آتشین و هر دو دست شیطان را برای ما و درهای فردوس برین را هر لحظه برایمان گشوده کن که تو بهترین پناهگاهی.

    نمی دانم چقدر به آن درها نگاه می کنم، چند دقیقه، چند ساعت … یکی فریاد می زند آنجا آنجا ماه آنجاست، سر همه تلسکوپ ها می چرخد سمت صدا، نوار نازک ماه را در چشم تلسکوپ می بینم، صدای صلوات بلند می شود و مسئول گروه تلفنی به ستاد رویت هلال ماه را اطلاع می دهد، سمت و سوی آن را، عرض شمالی و شرقی، طول جنوبی و غربی، موقعیت ماه در آسمان …

    حالا من اینجا ایستاده ام زیر آسمان بیابان بی انتها و مزرع سبز فلک را می بینم و داس مه نو را و یادم از کشته خود می آید و هنگام درو.

    آسمان کویر هر لحظه مهمان تعداد بیشتری ستاره سو سو زن می شود و ماه شوال بیشتر رخ می نماید.

    ثبت دیدگاه

    • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت در سایت منتشر خواهد شد.
    • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
    • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.